در حال حاضر پيامك در ميان شهروندان جامعه ما نه تنها كاربريهاي واقعي خود را نيافته و از اين بابت تقصيرها متوجه نبود زيرساختها است، بلكه محملي براي رواج انديشههايي است كه در قالب طنز و هجو با تمام توان به ريشه فرهنگي ملي و ديني ما ميتازند و با چاشني خندهاي كه ايجاد ميكنند، كسي را متوجه خطر خزنده آن نميكنند. محتواي اين پيامكها كه هيچگاه معلوم نميشود چه طور، از سوي چه فرد يا افرادي يا تحت چه شرايطي منتشر ميشوند و مغز متفكر آنها يا در ديد وسيعتر اتاق فكر آنها كجاست، مخصوصاً و با اهداف خاص، بنيانهاي فكري و كاركردهاي اجتماعي را دستاويز قرار ميدهند.
در نوع آخر، اين پيامكها به القاي موضعگيري هايي در مقابل جنس زن يا جنس مرد ميپردازند و به گونهاي مهندسي شده پيامكهاي در اصطلاح ضدزن را در آستانه روز زن و پيامكهاي مردستيز را در روزهاي نزديك به روز مرد منتشر ميكنند، به طوري كه به نظر ميرسد گروهي مرد معتقد به مردسالاري و برتري جنس مذكر هم پيمان شدهاند كه جنس زن را با خنده تحقير كنند يا جمعي فمنيست دوآتشه كمر به كوچك كردن جايگاه مرد بستهاند.
اين مسئله علاوه بر ايجاد فضاي رواني عليه يك جنس خاص بر كاركرد تربيتي و ساختار خانواده نيز تاثير ميگذارد و دست به دست گشتن اين پيامكها كه از گوشي كودكان و نوجوانان هم سر در ميآورند، نوع نگاه آنان به جنس مخالف را هم متاثر ميكند، آن هم در شرايطي كه زن و مرد هر كدام در آموزههاي ملي و مذهبي ما جايگاه قابل احترامي دارند و بر حفظ شأن آنها تأكيده شده است.
بقیه در ادامه مطلب....