امير حسين ثابتی: 13 سال پس از كودتاي نافرجام 18 تير، همچنان بسياري از ابعاد اين حادثه تلخ در هاله اي از ابهام به سر مي برد و این در حالیست که بسیاری معتقدند ریشه حوادث 88 به راحتی در ماجرای سال 78 قابل جستجو و پیگیری است. در اين ميان جريان ضد انقلاب با انواع پروپاگانداي تبليغاتي سعي در فرار به جلو و بهره برداري از اين اتفاق عليه جمهوري اسلامي را دارد.
در اين زمينه، به سراغ سيد نظام الدين موسوي از دانشجويان انقلابي و فعال دهه 70 رفتيم تا روايت وي از زمينه هاي شكل گيري 18 تير و حوادث بعد از آن را بشنويم.
وي در اين برهه مسئول سياسي بسيج دانشجويي دانشگاه تهران بوده و اكنون نیز مدیر عامل خبرگزاری فارس است و بهواسطه حضور در بسیاری از وقایع حساس و مهم آن سالها، خاطرات جذاب و ناگفتهای از دوران دانشجوییاش دارد.
گفتني است متن حاضر برگرفته از گفتگوي تفصيلي رجانيوز با موسوي در آذرماه سال 90 است كه در سالروز اين واقعه، رجانيوز بخشهايي از آن را منتشر مي سازد:
بعد از دوم خرداد فضای دانشگاه تهران چگونه بود؟
خيلي فضاي فعاليت براي دانشجويان انقلابي مهيا نبود، يعني جريان انقلابي در دانشگاه عملاً سركوب شده بودند. در این برهه من نیز بيشتر وقت خودم را در بسيج دانشگاه گذاشتم كه تازه شكل گرفته بود و به عنوان مسئول سياسي بسيج دانشگاه تهران فعال بودم.
سال 77 اصلاح طلبان حملاتي را به برخي نهادهاي نظام از جمله سپاه و بسيج را شروع كردند. اولين تجمعي كه بسيج داشت تحت عنوان "دفاع از امنيت ملي" شكل گرفت كه جلوي مسجد دانشگاه بود. از آن به بعد، تجمعات بسیج دانشجویی اصلی ترین وزنه نیروهای انقلابی برای فعالیت ها و تجمعات دفتر تحکیم وحدت شد که سال به سال از آرمان ها بیشتر فاصله می گرفت و تبدیل به اپوزیسیون می شد. حسن اين كار اين بود كه جماعتي از خود دانشجوها در برابر جريان انحرافي دفتر تحکیم ايستادند.
در تمام دانشكدهها، بسيج دانشجویی فعال شد چون تا قبل از آن بسيجيها را به عنوان افراد منفعل ميشناختند ولي بعد ديدند كه نه، بسيجيها اهل گفتوگو و مناظره هستند. يعني يك انرژي جدید آزاد شده بود. و جالب بود که در سالهايي مثل 78-77 تجمعات ما با آنها برابري ميكرد.
اما در بدنه اساتيد اين جنب و جوش نبود و يك سكوتي مشاهده ميشد كه شايد به دليل محافظهكاري و يا فشار دانشگاه بود. چون ما جوانها در برابر فشارها مقاومت ميكرديم ولي اساتيد اين گونه نبودند. ما آن زمان تحت فشار بوديم. مثلاً در دانشكده، اساتيد نمره كم ميكردند يا نميدادند و امثال اين. اما در كلاسها فشار رواني عليه ما زياد بود، يعني مدام كنايه و تعريض بود كه اينها انصار حزبالله هستند و دانشجو نيستند، خشونت طلب هستند، حتي يادم هست در كتابخانه كوي عليه من شعار نو